تمدن اسلامی



پایان نامه رو که یکی-دوماه پیش دفاع کردم، خلاصه ش به شرح زیره:
*بازتبیین جایگاه مردم در حکومت اسلامی مبتنی بر مفهوم تقلید*
القصه این که، در راس حاکمیت، ولایت قرار گرفته. تکلیف حاکمیت مشخصه و ما برای اثباتش از بطن اسلام گریز زدیم و ولیّ (فقیه، نه معصوم) رو در راس حاکمیت و حکومت پذیرفتیم. اما، به فکر تعیین تکلیف جایگاه مردم» نبودیم. لذا، توی جمهوری اسلامی، رابطه مردم و ولی» رو نمیشه از توی آیه و حدیث درآورد.
اما اگر یه نگاهی به تاریخ اعمال ولایت فقها داشته باشیم، جواب در مفهوم تقلید» هست. در طول تاریخ تشیع، همیشه مردم، تحت عنوان مقلد به کسانی که ولایت داشتند (اعم از فقها و قضات و مراجع شیعه) رجوع میکردند. تقلید یک مبنای مهم داره، به نام رجوع جاهل به عالم». البته این مبنا، به عقیده غالب فقها، از سیره‌ی عقلا به دست اومده نه وحی.
حالا در جایگاهی هستیم که اگر بشه در مبنای تقلید بازنگری کرد، میشه در تکمیل امتداد ولایت در جامعه، گام مهمی برداشت.
باید بدونیم که سیره‌ی عقلا قابل نقد هست. رجوع جاهل به عالم» هم خیلی نقد شده. لکن مساله فقط به اینجا ختم نمیشه و اگر منابع وحیانی رو بررسی کنیم، چیزی فراتر، خیلی فراتر از رجوع جاهل به عالم رو مشاهده میکنیم. 
بعد از بررسی منابع قرآنی و روایی، به این نتیجه رسیدیم که رجوع جاهل به عالم»، چیزی خوبیه، ولی تقریبا هیچ ربطی به تقلید نداره. در عوض، باید اینطور مساله رو دید: همه مومنان، مکلف اند. برای به دست آوردن تکلیف، یا مستقیما اجتهاد میکنند و تکلیف خودشون رو تشخیص میدهند، یا از کسی که به اجتهاد رسیده، تقلید میکنند. (عمل به احتیاط خیلی مساله‌داره!)
پس مومنین برای کسب تکلیف» تقلید میکنن، نه کسب علم». و تنها کسی میتونه تکلیفی برای مومنین تعیین کنه که ولایت» داشته باشه. نهایتا این که در تقلید، این جاهل نیست که به عالم رجوع میکنه، بلکه این هست که به ولیّ رجوع میکنه. لذا *تقلید یعنی رجوع مکلف به ولی»*
بدین ترتیب، به جای رجوع به نظریات حاکمیت مردم (که بازتولید طاغوت در جامعه اسلامیه)، باب استفاده از میراث و آموزه های اسلامی باز میشه. و امتداد ولایت در جامعه، در تقلید ظهور خواهد کرد.

آقای حاکمی


آیا بنا بر آیات دلیلی داریم که معصوم علم غیب دارد ولی آن را یا همه آن را آشکار نمیکند؟ بله!
آیه ۳ تحریم که به داستان افشای سرّ پیامبر ص توسط آن دو زن جاسوس اشاره دارد:

وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هَٰذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ
ﻭ ﻫﻨﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻴﺎﻣﺒﺮ ، ﺭﺍﺯﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺶ ﻔﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍﺯ ﺭﺍ [ ﻧﺰﺩ ﺯﻥ ﺩﻳﺮ ] ﻓﺎﺵ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻓﺸﺎﻱ ﺁﻥ ﺁﺎﻩ ﻧﻤﻮﺩ ، ﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ [ ﺭﺍﺯ ﺍﻓﺸﺎ ﺷﺪﻩ ] ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻮﺷﺰﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻔﺘﻦ ﺑﺨﺸﻲ ﺩﻳﺮ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻧﻤﻮﺩ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻔﺖ : ﻪ ﻛﺴﻲ ﻓﺎﺵ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍﺯ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻣﻦ ] ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ﻴﺎﻣﺒﺮ ﻔﺖ : ﺩﺍﻧﺎﻱ ﺁﺎﻩ ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ.

سیدرضا مویدی


بسم الله الرحمن الرحیم
 
*شروع ابتلاء، هبوط اول*
 
   داستان ابتلاء الهی و تمدن سازی انسان را از حضرت آدم علیه السلام آغاز می کنیم که توسط خداوند عالم آفریده شد و به سبب مرتبه ی این مخلوق، همه ی موجودات امر به سجده شدند که البته فرشتگان برای اینکه قلبشان مطمئن بشود از خداوند در رابطه ی با این مخلوق سوال کردند که او که به سفک دماء و فساد در زمین روی خواهد آورد (این برداشت ملائکه از سرنوشت آدم، ممکن است بر اثر تجربه ای که از نسناس ها و یا نئونادرتال ها داشته اند؛ به وجود آمده باشد و یا اینکه تا حدی از آینده خبر داشتند)؛ چرا ما باید به او سجده کنیم و به عبارت دیگر در برابر او خضوع داشته باشیم. البته از این خضوع این برداشت می شود که انسان مرتبه ی وجودی بالاتری دارد. خداوند به آن ها فرمود: انی اعلم ما لا یعلمون». همه ی ملائکه بر اثر این بزرگی این مخلوق سجده کردند. اما ابلیس سجده نکرد. برخی گفته اند که همه می دانستند که او از فرشتگان نبوده است. اما برخی نقل کرده اند که به سبب اینکه در عبادت خدا بی نظیر بود؛ او را از فرشتگان محسوب کرده بودند و به جمع فرشتگان راه پیدا کرده بود. حتی بعد از اینکه خداوند او را به جهل خود آگاه کرد؛ بر اثر طغیان خود باز هم به انسان سجده نکرد.
 
   آدم در بهشتی که البته برخی نقل می کنند از جنبه ی جغرافیایی بین النهرین بوده است؛ ساکن شد. او به همراه همسرش حوا توسط شیطان به شجره ی خلد و ملک جاویدان فریب خورد. او امر الهی که در حقیقت اصل تحقق تمدن الهی است را در نظر نگرفت و ترک اولی کرد. در حقیقت تحقق تمدن اسلامی و ظهور، هدفی است برای تحقق عبودیت حقیقی. اما شیطان به وسیله ی حجاب هایی آدم و حوا را فریب داد.
 
   برخی نظرات جانبی نیز حول این ماجرا دارند که این میوه ی مذکور، سیب و یا گندم بوده است. اما موضوع مهم تری که در روایت های تاریخی به خصوص توسط یهودیان و حزب شیطان آمده است؛ تحریف شخصیت و جایگاه زن در آفرینش است. با وجود تمام تفاوت هایی که بین مردان و ن وجود دارد؛ اما ما در هیچ جایی ندیده ایم که در کتب دینی ما مردان بر ن برتری داشته باشند. اما مانند همیشه حزب شیطان که دائما قصد دارد با انتخاب نقطه ی مخالف و مقابل حقیقت، جریان تمدن جهانی اسلام را کند و مختل کند؛ به تخریب جنس مونث انسان پرداخته است. به صورتی که در اسرائیلیات آمده است که در ماجرای خوردن میوه توسط آدم و حوا و فریب آن ها توسط شیطان که به صورت ماری تمثل پیدا کرده است؛ حوا، آدم را فریب داده است. در حالی که در قرآن داریم که هر دوی آن ها از میوه خوردند و سپس با واژه ی فازلهماالشیطان» به این واقعه پرداخته است. در نتیجه باید متوجه این نکته باشیم که تخریب ن و جایگاه آنان توسط حزب شیطان به هدف از بین بردن یک عنصر تمدن ساز صورت پذیرفته است و خواهد پذیرفت.
 
   بر اثر خوردن میوه توسط آدم و حوا، هبوط اول برایشان اتفاق می افتد. و آن ها متوجه سواءت» خود می شوند و خداوند بدی های آن ها را آشکار می کنند. البته هبوط برای نوع انسانی یک مکانیزم تربیت است. هبوط برای تمام انسان ها رخ داده است. همه ی انسان ها به محض توجهاتی که به بدن و وجود مادی خود پیدا کرده اند؛ نشان دهنده ی هبوطی است که در آن صورت پذیرفته است. البته بر اثر این هبوط ابتدایی همچنان انسان با عوالم بالا ارتباط دارد. این غربتی که در حال حاضر با عالم غیب برای ما به وجود آمده است؛ به صورت تدریجی رخ داده است و بر اثر هبوط های دوم و سومی است که بر انسان در زمان کشته شدن حضرت هابیل علیه السلام و ماجرای همراهی نکردن حضرت موسی علیه السلام توسط بنی اسرائیل بوده است.
 
   حضرت آدم علیه السلام و حوا فرزندانی به دنیا می آورند که از دو پسران آن ها قابیل و هابیل بوده اند. و این نقطه ی شروعی برای دعوا ها و نزاع های حزب شیطان و حزب الله برای ماجرای وصایت بود. در حقیقت خداوند و حزب الله قصد داشت که ملک مهدوی را در جهان محقق بکند و حزب شیطان به سبب کفر و روی گردانی از حق؛ قصد ایجاد مانع بر سر راه را داشت. این ماجرایی که به صورت انحرافی نقل می کنند که بر سر ازدواج با زنی بوده است؛ مجددا از اسرائیلیات و تحریف هایی بوده که توسط قوم یهود صورت پذیرفته است.
 
   یک موضوع حاشیه ای در این مقام حائز اهمیت است که چون نسل انسان از حضرت آدم علیه السلام بوده است؛ ماجرای ازدواج و فرزندآوری هابیل علیه السلام و قابیل به چه صورتی انجام پذیرفته است؟ برخی می گویند که خداوند از حرام خود در این داستان گذشته است که به نظر قول صادقی نخواهد آمد. اما قول صادق اینست که خداوند حوری و جنی برای ازدواج آن ها برایشان می فرستد. بر اثر همین ازدواج با جن است که برخی صفات رذیله در انسان به وجود آمده است.
 
*هبوط دوم و دوری از عالم ملکوت*
 
  حسادت های قابیل و وسوسه های شیطان در او برای موضوع وصایت در زمین شدت می گیرد. و بعد از ماجراهای گرفتن قربانی توسط خداوند هابیل علیه السلام توسط پدرش وصی بعد از او می شود. قابیل توسط شیطان آموزش می بیند. شیطان به او قتل را می آموزد. قابیل برادر خود را می کشد و توسط یک کلاغ متوجه می شود که چگونه باید او را دفن بکند.
 
   این قتل موجب تحقق هبوط دوم برای انسان ها خواهد شد. این سیر نزولی و دور شدن از عالم ملکوت یک مکانیزم تربیت است که خداوند آن را برای انسان ها به وجود آورده است. بر اثر این واقعه حجاب های مادی انسان بیشتر شده و کم کم ارتباط او با عالم بالا قطع می شود.
 
*تبدل در جریان تمدن سازی*
 
   البته سیر و جریان نبوت ادامه پیدا می کند. خداوند وعده ی صادق داده است که ملک مهدوی محقق خواهد شد. حال اگر مردم سپاس گذار نباشند؛ این بار امانت را از دوش آن ها برداشته و به دیگران محول می کند. شیث علیه السلام پیامبر بعد از پدرش نام گرفت و مسئولیت نبوت به او سپرده شد. اما به سبب هبوطی که رخ داده بود؛ جریان نبوت به صورت مخفیانه پیش برده می شد. این نعمت از مردم گرفته شد.
 
     جریان نبوت به صورت مخفیانه ادامه پیدا کرد. حضرت ادریس علیه السلام یکی از انبیایی بود که این جریان را عهده دار بود و از اولین معلم های تاریخ بشریت بوده است. او کم کم نشانه هایی از تمدن را به وجود آورد و ابزار ابتدایی کشاورزی و خیاطی را به مردم زمان خود آموزش داد. اما همچنان جریان نبوت به صورت مخفیانه تداوم داشت.
 
*هبوط سوم، حرکت در جهت تحقق خلافت الهی در گستره ی زمین*
 
   این سیر تا زمان حضرت نوح علیه السلام که اولین پیامبر اولو العزم بوده است ادامه پیدا کرده است. به این دسته از انبیاء اولو العزم گفتند به سبب اینکه در جریان هدایت خود دارای عزم جدی و شدیدتری بودند. ایشان ظاهرا بیشتر از 2000 سال عمر کرده اند. با وجود عمرهای طولانی در زمان ایشان باز هم عمر ایشان به نظر بسیار طولانی می آید. البته برخی بر همین اساس استناد می کنند که حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه شریف بر اثر اسباب ظاهری و مادی نیز حداقل در حد یک پزشک طب سنتی است که بدن خود را سالم نگه دارد و عمر طولانی داشته باشد. قوم حضرت نوح علیه السلام گمراهی شدیدی داشتند و به سختی به خداوند ایمان می آوردند. به صورتی که اشاره شده است که هر 10 سال، یک نفر به ایشان ایمان می آورده است. ایشان در نهایت نبوت خود حدود 80 نفر را مومن به خداوند کرده بود. البته ایمان این افراد نیز بسیار سست بوده است و در قرآن نیز به آن اشاره شده است که حضرت ترس از دست دادن مجدد ایمان آن ها و گمراه شدنشان توسط کافران را داشتند (از ویژگی های قوم آخرامانی است که آن ها ایمان را مانند آتش در کف دست نگه می دارند و دارای ایمان های محک هستند). به همین علت حضرت نوح علیه السلام استراتژی طوفان را در برابر این قوم در پیش می گیرند. البته استراتژی طوفان در این زمان به این سبب در پیش گرفته شده است؛ چون بقیه ی زمین همچنان آماده ی ست نبوده اند و قوم ایشان مجبور به بقای در همین سرزمین بوده اند. به همین خاطر بعد از طوفان حضرت نوح علیه السلام و برقراری تعادل بر روی زمین پیامبران استراتژی هجرت را در پیش می گرفتند.
 
   آن حضرت بر اثر این حادثه که آب از درون تنور خانه اش می جوشد متوجه نزدیک بودن ایام عذاب الهی می شود. ایشان مدت ها بود که با چوب درختان خرمایی که خود یک ابتلا و آزمودن قومش بود؛ کشتی ساخته بود. عذاب فرا می رسد که در ماجرای عذاب ایشان متوجه می شود که کنعان پسر او، از کافران بوده است و توسط طوفان از بین می رود. آن ها غذای خود را به کشتی برده بودند و از آن تغذیه می کردند. البته این کشتی از این طوفان نه بر اثر ویژگی های ساختاری بلکه بر اثر نیروی ایمان در این طوفان ها سالم ماند. ابتدا ایشان در محل مکه مکرمه و کعبه، در جایی که آب تا کمر ایشان می رسید؛ پیاده شدند و طواف خود را به جا آوردند و سپس سوار بر کشتی از کربلا گذشتند. (در جریانات تمدنی و تحقق ملک مهدوی، برخی اماکن به سبب ظرفیت هایی که دارند و اتفاقاتی که در آن ها رخ داده است؛ از اهمیت خاصی برخوردارند.) در نهایت ایشان در نجف و بر تپه ای که بر اثر تواضع کوتاه تر از باقی مکان ها بود؛ بر زمین نشستند. در ادامه حضرت؛ افراد را بر روی زمین و گستره ی آن پخش کردند و هدفشان این بود که خلافت الهی را به مرکزیت کوفه ایجاد بکنند. برخی می گویند که این اختلاف زبان ها نیز در این زمان به وجود آمده است که به صورتی عذابی بر ما جلوه کرده است. البته این نظر از اسرائیلیات است. اما اختلافاتی که در رنگ و شکل افراد وجود دارد؛ بر اثر تغییرات جغرافیایی زمین
ت.
 
*تداوم جریان نبوت و حرکت در جریان قوس صعود*
 
   اما بعد از حضرت نوح علیه السلام مجددا شیطان و نفس اماره ی انسان او را در امان نگذاشت و مجددا خداوند را فراموش کردند و به طغیان بر روی زمین روی آوردند. در ادامه ی حضرت هود علیه السلام در قوم عاد یا آکد و قوم سومر و یا ثمود بر روی زمین طغیان کردند که توسط خداوند مجازات و عذاب شدند. به عنوان مثال قوم عاد به سبب آموزش هایی توسط جنیان شروع به ساختن به خانه هایی در دل کوه ها کردند؛ که به همین سبب تصور کردند که در ابد در امانند؛ اما خداوند آن ها را عذاب کرد. بدین ترتیب این پیامبران آمدند و گذشتند تا اینکه زمان دوران تحلیلی اولین پیامبر اول العزم به پایان رسید و به حضرت ابراهیم علیه السلام رسیدیم.
 
   انبیای الهی در میان اقوام خود مبعوث می شدند و همواره به پیامبر بعد از خود و پیامبر آخرامانی و تحقق تمدن جهانی اسلامی مژده می دادند و همواره عموم مردم را آماده و مشتاق فرا رسیدن این دوره می کردند. در حقیقت پیامبران الهی به صورت تدریجی به وسیله ی تربیت و هدایت عامه مردم، سعی داشتند که آن ها را از توجهات مادی خود به سمت توجهات معنوی و الهی سوق بدهند. اما همواره حزب شیطان در مقابل این حرکت بوده است و با استراتژی های مختلفی مانند ترور و نفوذ و تحریف سعی بر ایجاد مانع در مسیر این حرکت بوده اند. البته قابل ذکر است که حزب شیطان در طول تاریخ، پیروزی هایی به سبب تبعیت مردم و غفلت مردم از تعلیمات پیامبران الهی داشته است و آن ها را از حرکت در جهت ملک مهدوی دور کرده است. اما بر اساس آیه ی قرآن این حرکت در نهایت به نفع مستضعفین جهان خواهد بود. و به همین سبب است که همواره در طول زمان انبیای الهی، جهت حرکت برای زمینه سازی نبوت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. این حرکت از دو جبهه ی تداوم دعوت از جانب اسحاق نبی علیه السلام در قوم بنی اسرائیل تا حضرت یوسف علیه السلام و نبوت حضرت عیسی علیه السلام و شکل گیری جریان مسیحیت که مژده ی ظهور منجی و خاتم النبیین به آن ها داده شده است و از طرفی دیگر حفاظت از نطفه ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و وسلم و جریان امنیتی که از سمت حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام، به صورت مخفیانه ای در حجاز و مکانی خالی از سکنه و تمدن شکل گرفت تا ایشان تکمیل کننده و بالا برنده و بیان کننده ی معارف الهی باشند که در ادامه ی مسیر توسط توسعه ی جریان علمی و کادر سازی که توسط ائمه هدی علیهم السلام صورت خواهد پذیرفت. تا در نهایت منجر به ایجاد ملک مهدوی و تمدن جهانی اسلام در زمان ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه شریف بشود. (ان شاءالله)


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

افسر جنگ نرم جیریاگرام Medium Shot نمونه سوالات تستی اکسل همراه با جواب pdf مشاوره روانشناسی کودک آویژه تولید کننده تجهیزات نوری مخصوص رشد گیاه کار در آلمان salemziba17 فایر 125 - فروش جعبه های آتش نشانی